صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۲۵۲۶۱
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۸
گزارش ایکنا از کنفرانس بین‌المللی «ماجرای فکر فلسفی در اندیشه‌های غلامحسین ابراهیمی دینانی»

کنفرانس بین‌المللی «ماجرای فکر فلسفی در اندیشه‌های غلامحسین ابراهیمی دینانی» صحنه بازخوانی و نقد میراث فکری این فیلسوف معاصر بود؛ نشستی که در آن سیر تحول اندیشه دینانی از قاعده‌نویسی در فلسفه اسلامی تا مواجهه با عقل، زبان، سنت ایرانی و «دیگری» فلسفی، از سوی اندیشمندان و پژوهشگران به بحث گذاشته شد.

به گزارش خبرنگار ایکنا، کنفرانس بین‌المللی «ماجرای فکر فلسفی در اندیشه‌های غلامحسین ابراهیمی دینانی» به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با حضور گسترده اندیشمندان، فیلسوفان و پژوهشگران ایرانی و بین‌المللی، ششم دی‌ماه با هدف بررسی نظام‌مند میراث فلسفی و فکری  استاد دینانی و واکاوی جایگاه او در تداوم و تحول تفکر فلسفی معاصر ایران و جهان اسلام برگزار شد.

گزارش بخش اول این نشست، با عنوان پروژه فکری دینانی؛ جمع دین، فرهنگ و علم زیر چتر علوم انسانی تقدیم مخاطبان شد، اکنون در بخش دوم این گزارش به مشروح بخشی از سخنرانان این نشست خواهیم پرداخت:

 کارنامه فکری استاد دینانی از «قواعد کلی فلسفه اسلامی» تا مواجهه با چرخش زبانی

مالک شجاعی جوشقانی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه تولد واقعی متفکران، بازخوانی نقادانه اندیشه‌های آنان متناسب با مسائل فرهنگ ما پس از فهم دقیق آثارشان است، گفت: در مواجهه با آثار متفکران، ابتدا باید تصویر کلی از اندیشه آنان ارائه داد و سپس وارد مرحله نقد و ارزیابی شد.

وی با یادآوری عبارتی از «کلمه التصوف» سهروردی که نخستین‌بار آن را در کلاس فلسفه اسلامی دکتر دینانی شنیده است، گفت: دکتر دینانی با حرارت و گفتمان خاص خود این عبارت را بیان می‌کردند: در روز قیامت، از هر هزار نفری که در پیشگاه خداوند محشور می‌شوند، ۹۹۹ نفر قتیل‌العبارات هستند.

وی با اشاره به بازخوانی استادان فلسفه و متفکران اثرگذار در حوزه فکر و فرهنگ معاصر گفت: کارنامه فکری دکتر دینانی از نگارش کتاب «قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی» در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ تا اوایل دهه ۶۰ آغاز می‌شود و تا اواخر دهه ۹۰، با آثاری چون سخن ابن‌ سینا و بهمنیار، به یک معنا به پایان می‌رسد و سپس شاهد فاز جدیدی در آثار ایشان هستیم.

وی افزود: به نظر می‌رسد کارنامه فکری فلسفی دکتر دینانی و سایر اساتید فلسفه اسلامی را می‌توان در شش سطح بررسی کرد و این مقایسه‌هاست که نقاط قوت و ضعف اساتید را روشن می‌کند. نخستین سطح، جایگاه آنان به‌عنوان آموزگاران فلسفه در دانشگاه است؛ جایی که احکام خاص خود را دارد، چراکه یک معلم خوب الزاماً محقق خوب نیست و یک معلم و محقق خوب نیز لزوماً سخنور یا متفکر برجسته‌ای نیست.

وی با اشاره به کارنامه آموزشی دکتر دینانی گفت: کافی است به فهرست آثار ایشان در باب فلاسفه اسلامی نگاه کنیم. در میان حدود دوازده فیلسوف اسلامی معاصر، دکتر دینانی از نظر تألیف آثار فلسفی تقریباً بی‌رقیب است و کمتر فیلسوفی را می‌توان یافت که درباره ابن‌ رشد، ابن‌ سینا و دیگر فلاسفه اسلامی، با چنین تنوع و گستردگی، آثار ارزشمند آموزشی و تحلیلی ارائه کرده باشد.

وی با طرح پرسشی که آیا راه دکتر دینانی در عرصه آموزش، بی‌رهرو مانده است؟ گفت: با نگاهی به آثار و تألیفات شاگردان دکتر دینانی، کمتر می‌توان بازتولید آن افق فکری، تنوع، تکثر و گشودگی ذهنی استاد را مشاهده کرد و این مسئله شاید بخشی به ضعف نظام استاد ـ شاگردی بازگردد.

وی با اشاره به کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری درباره طبقات فلاسفه، اظهار داشت که در پاسخ به این پرسش، با تردیدی جدی نسبت به پاسخ مثبت مواجه هستیم.

در ادامه شجاعی جوشقانی به سطح دوم کارنامه دکتر دینانی، یعنی آثار پژوهشی ایشان پرداخت و گفت: کارنامه پژوهشی استاد را از نخستین اثر تا آخرین اثر، در پنج تریلوژی یا پنج سه‌گانه طبقه‌بندی کرده است. دکتر دینانی، مسیری فکری را به‌صورت هم‌زمان در ساحت‌های وجودی و انفسی، نهادی، معرفتی و گفتمانی طی کرده‌اند؛ آن هم در سه سطح ملی، جهان اسلام و جهانی.

وی توضیح داد: آثار دکتر دینانی از «قواعد کلی فلسفه اسلامی» آغاز می‌شود و به اوج خود در کتاب «ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام» می‌رسد و سپس در سه‌گانه‌های دهه ۸۰ ادامه می‌یابد. هر یک از این آثار متناسب با جدال‌های معرفتی در حوزه و دانشگاه ایرانی، گفتمان‌های فکری جهان اسلام و نیز مباحث شرق‌شناسی در سطح جهانی شکل گرفته‌اند.

وی خاطرنشان کرد: نکته مهم این است که دکتر دینانی در عنوان آثار بعدی خود دیگر از تعبیر «فلسفه اسلامی» استفاده نمی‌کند و خود توضیح داده است که چرا این واژه را کنار گذاشته و «قواعد» را از کجا برگرفته است. به اعتقاد وی، نگاه دکتر دینانی در بازترسیم فلسفه اسلامی، نگاهی شریعت‌گونه است.

وی با اشاره به هم‌زمانی انتشار جلد دوم و سوم «قواعد کلی فلسفه اسلامی» با فضای انقلاب اسلامی گفت: ماجرای فکری دکتر دینانی تازه پس از آن آغاز می‌شود. شخصیت کلیدی در این تحول، امام محمد غزالی است و کتاب «منطق و معرفت غزالی» نقطه عطفی در سیر فکری استاد به شمار می‌آید.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: پس از مرحله قاعده‌نویسی، آشنایی عمیق‌تر با غزالی آغاز می‌شود و این آشنایی، آرام‌آرام به گفت‌وگو با «دیگری» می‌انجامد. دکتر دینانی از مواجهه انتقادی با غزالی، به دیالوگ می‌رسد و این نشان‌دهنده گشودگی فکری متفکری است که آماده شنیدن سخن دیگری است.

وی در جمع‌بندی بحث خود، به سه تریلوژی اصلی دکتر دینانی اشاره کرد: نخست «قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی»، دوم سه‌گانه سهروردی، غزالی و ابن‌ رشد، و سوم سه‌گانه «ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام» که در آن به خواجه نصیرالدین طوسی، جلال‌الدین دوانی و ابوالبرکات بغدادی پرداخته شده است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در بخش پایانی سخنانش، نقش سخن و زبان را در آثار متأخر دکتر دینانی برجسته دانست و گفت: استاد در دهه ۸۰ با «دیگری» تازه‌ای مواجه می‌شود و آن فلسفه تحلیلی است. کتاب «فلسفه و سخن» حاصل این مواجهه است؛ اما برخلاف چرخش زبانی در غرب که پس از دکارت رخ داد، دکتر دینانی نشان می‌دهد که در متن فرهنگ اسلامی و با اتکا به سنت تفسیری، کلامی و فلسفی جهان اسلام، نیازی به همان مسیر غربی نیست. از این رو، او به جای «چرخش زبانی»، از «تعبیر زبانی» سخن می‌گوید.

وی افزود: دکتر دینانی پس از این گفت‌وگوها، بار دیگر به تصویر مطلوب خود بازمی‌گردد؛ تصویری که با ابن‌ سینا آغاز شده بود و در دهه ۹۰، با سخن ابن‌ سینا و بیان بهمنیار، به آرامش می‌رسد، این مرحله پایانی، اتمام ماجراهای بیرونی و آغاز ماجراهای درونی در سیر فکری استاد دینانی است.

 خوانش عقل ایرانی در اندیشه دینانی همچنان لوگوس‌محور است

عبدالمجید مبلغی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در ابتدای سخنان خود تأکید کرد جایگاه او در این بحث، جایگاه یک دانشجوی فلسفه است و آنچه مطرح می‌شود، در چارچوب «تحمل‌ورزی انتقادی» قابل فهم است و اگر همچون استاد دینانی «اهل نظر» باشیم، همین اهل‌نظر بودن امکان طرح بحث‌ها و نقدهای جدی را فراهم می‌کند، چرا که نقد، بهترین شیوه پاسداشت یک صاحب‌فضل و صاحب‌نظر است؛ ازاین‌رو، سخنان او به هیچ‌وجه به معنای نادیده‌گرفتن شأن و اثرگذاری مهم دکتر دینانی نیست.

مبلغی با اشاره به سه چهره شاخص فلسفه معاصر ایران؛ دکتر داوری اردکانی، دکتر غلامرضا اعوانی و دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی گفت: به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر، دکتر دینانی بیش از دیگران به نوعی رویکرد همراه با علایق و چشم‌اندازهای ایرانی توجه نشان داده و کوشش کرده است مباحث فلسفه اسلامی را با ارجاع به مفاهیم و سنت ایرانی بازخوانی کند.

وی مدعای اصلی خود را معطوف به میراثی دانست که استاد دینانی یکی از جدی‌ترین نمایندگان معاصر آن به‌شمار می‌رود و افزود: دکتر دینانی بیش از بسیاری از متفکران معاصر، این میراث را عرضه و برجسته کرده‌اند و از این حیث، نماینده قابل اعتنایی برای تأمل در سنتی تاریخی هستند که در پی خوانش «حکمت ایرانیِ پیشااسلامی» است. با این حال، اگرچه تلاش‌های علمی و اثرگذار استاد دینانی در حوزه‌های مختلف را باید به انصاف دید، اما اندیشه ایشان را باید بخشی از یک جریان فکری بزرگ‌تر دانست.

مبلغی با توضیح اینکه تمرکز دینانی بر «عقل»، به‌گونه‌ای ایشان را به نمونه‌ای شاخص از یک ظرفیت تاریخی در عصر اسلامی بدل کرده است؛ ظرفیتی که می‌کوشد از درون سنت اسلامی، به سنت پیشااسلامی بازگردد،گفت: مسئله اینجاست که این بازگشت، در نهایت، بر پایه مفهومی از خرد صورت می‌گیرد که از سنخ خرد یونانی و لوگوس است؛ یعنی عقلی پیشینی، یگانه، مطلق و گفتارمحور.

وی با طرح این نقد ادامه داد: نتیجه این رویکرد، نوعی «یونانی‌سازیِ نظام‌مند و پنهانِ اندیشه ایرانی» است. در مواجهه با مفاهیمی چون ذوق، قلب و احساس که در چارچوب لوگوس نمی‌گنجند، این مفاهیم یا به‌عنوان اموری غیرعقلانی کنار گذاشته می‌شوند، یا به‌نحوی به مرتبه‌ای برتر از عقل، اما همچنان در امتداد همان عقل یونانی، ارتقا می‌یابند. در همه این موارد، پیش‌فرض بنیادین آن است که آگاهی و خرد، امری مطلق، تکینه و پیشینی‌اند و خرد، قابلیت صورت‌بندی در قالب استدلال و زبان را دارد.

مبلغی این تلقی از خرد را ترانسندنتال دانست و گفت: چه در سنت یونانی پیشامدرن با خصلت کیهان‌شناسانه، و چه در دوران مدرن از دکارت به این‌سو با وجه معرفت‌شناسانه، خرد همچنان امری مطلق و پیشینی فرض می‌شود. در چنین افقی، حکمت عملی تابع حکمت نظری است و عمل، شأنی ثانویه و الحاقی می‌یابد. به باور او، همین پیش‌فرض، در نحوه بازگشت به مفاهیم ایرانی و پهلوی نیز نقش تعیین‌کننده دارد.

وی با انتقاد از دوگانه‌هایی مانند «عقل و شهود»، «بحث و ذوق» و مفاهیمی چون علم حضوری و شهود عقلی گفت: این تعابیر اغلب نشانه نوعی بی‌جاشدگی مفاهیم ایرانی در دستگاه الهیاتیِ یونانی‌مآب‌اند و بیش از آنکه راهگشا باشند، راهزن‌اند.

مبلغی در ادامه، راه فهم مؤثر حکمت خسروانی و عقل پیشااسلامی را برخورداری از ظرفیت انتقادی و مطالعات جدی پیشااسلامی دانست و افزود: عقل ایرانی، برخلاف لوگوس یونانی که گفتارمحور است، «خرد نیوشا»ست؛ خردی شنونده، مسموع و مبتنی بر انضمامیت. در این سنت، حقیقت از دل واقعیت زمینی برمی‌خیزد، نه آنکه حقیقتی آسمانی بر واقعیت تحمیل شود؛ مسیر، از زمین به آسمان است، نه بالعکس.

وی با اشاره به جایگاه خیر و شر در اندیشه ایرانی و تفسیرهای الهیاتی از آن گفت: اگر از جدال‌های کلامی فاصله بگیریم و با چشم‌اندازی دین‌شناختی و انتقادی بنگریم، درمی‌یابیم که اهمیت خیر و شر در این سنت، ناظر به تقدم عمل بر نظر است. در اندیشه ایرانی، نسبت انسان با امر متعالی، حاصل عمل این‌جهانی است؛ اهورامزدا در پاسخ به کردار نیک، پندار نیک و گفتار نیک معنا می‌یابد.

مبلغی در پایان تأکید کرد: این تقدم عمل به معنای نفی عقل نیست، بلکه به معنای تعریف متفاوتی از خرد است. خردی موقعیت‌مند، شنونده و برخاسته از امر اینجایی و اکنونی. از این منظر، تلاش برای فروکاستن این سنت به دوگانه‌های عقل و قلب یا ذوق و بحث، تلاشی پرتکلف برای یونانی‌سازی آگاهی ایرانی است که صورت مسئله را پنهان می‌کند.

انتهای پیام